mahsane

☽☆مهـــــــــــــــــــســـا☆☾

mahsane

☽☆مهـــــــــــــــــــســـا☆☾

mahsane

سلام
اینجا باید توضیح بدم ؟ چی رو ؟
اگه توضیح از خودم باشه که باید بگم از توصیف خودم قاصرم
باید بشینم فکر کنم متواضعانه و بسی خانومانه خودمو توصیف کنم تا منو بشناسین
علی الحساب بدونید خیلی شگفت انگیزناکم
از شوخی که بگذریم باید بگم یجوریم! دیگه تفسیرش با خودتون D:

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
نویسندگان

۱۵ مطلب توسط « ☆.مهسا .☾» ثبت شده است

رضا

شنبه, ۹ بهمن ۱۴۰۰، ۰۱:۲۸ ب.ظ

خیلی سال پیش که بچه بودم 

یه همسایه داشتیم یه پسر داشت که ازنظر ذهنی و جسمی مشکل داشت اما مظلوم و مهربون بود (البته شیطنتای مخصوص بخودشو داشت)و همیشه تو پیرهنش خوراکی داشت مثل بادوم و کشمش  اکثر بچه ها اذیتش میکردن یا میزدنش و خوراکیاشو میگرفتن اونم چون نمیتونست از خودش دفاع کنه گریه میکرد و میرفت خونشون

اگه من پیشش بودم حتما ازش دفاع میکردم البته کتکم میخوردم از بقیه بچه ها :دی

یا میرفتم خونشون با خواهر و خودش مثلا خاله بازی میکردیم

اخرین تصویری که ازش یادمه رضا یه پیرهن سبز کاموایی یقه اسکی و شلوار طوسی و دمپایی پلاستیکی ابی تنش بود و یه مشت بادوم تو پیرهنش که تکیه داده به دیوار و با ترس نگاه میکنه و البته مظلوم

هیچوقت دلم نیومد رضا رو اذیت کنم 

تا جایی که تونستم هواشو داشتم

چقدرم تو عالم بچگی دعا میکردم رضا خوب شه اما عمر رضا خیلی طولانی نبود و خیلی زود آسمونی شد ....

حالا چرا یاد رضا افتادم چون دیروز از محله قدیمیمون رد میشدم و امروز بادوم بدست بیاد رضا بادوم میخورم 

یادش بخیر و روحش شاد 

کاش خونواده ها به بچه هاشون یاد بدن یه بچه متفاوت رو اذیت نکنه انسان باشه...اونم انسانه و احساس داره ...

فردا سالگرد پرنسس تو این دوسال چقدر دلم براش تنگ شده چقد کل کل میکردیم اما اخرش خوب بود 

کاش بود و روزای خوش زندگی رو میدید و سختیای زندگیشو میشست و میبرد ...

دلتنگم...

روح همه اونایی که دیگه بینمون نیستن شاد

اخ من شب یلدای کیم؟

يكشنبه, ۲۸ آذر ۱۴۰۰، ۰۶:۳۸ ب.ظ

:))

انقد که اخ تو شب یلدای منی رو تو این روزا دیدیم هممون که دیگه نگم

ولی خطاب به اون در بدر باید بگم :دی زلیل مرده دم یلدایی بیا دوتایی سوار بر قاطر آرزوها بشیم و بریم لبو با باقالی بخوریم و  شبش هندونه و تخمه و کدو بخوریم و اخرشم بترکیم :دی والا بدبخت انقد تهنا موندی کپک زده گوشه دلت تا کی میخوای سینگلی سرکنی هان ؟ بیا با من کلی خوش میگذرونیم مثل خل و چلا  خیابونا رو گز کنیم تو سرما مثل چی هار هار هار بخندیم و به ریش دنیا بخندیم زیر بارون و صدای چیلیک چیلیک بارونو بشنویم و برای حیوونای بی پناه غذا بذاریم به ادمایی که کمک لازم دارن کمکشون کنیم و حال بقیه و خودمون رو خوب کنیم بعد بتمرگیم سرجامون مثل دوتا گونجیشک جیک جیک کنیم :))

آماااااااا اگه نیای خودت سینگل بگور خواهی شد ازما گفتن بود :دی

+همینطوری نوشت!

+سینگلی خوب است:)

آذر1400

شنبه, ۲۷ آذر ۱۴۰۰، ۰۴:۳۸ ب.ظ

1400 هیجان انگیز بیشترش رفت آذرش هم داره میره 

عمر میگذره روزهای زندگی خیلی غریبانه میگذره

احساس میکنم تو زندگیم و ذهنم و دور و برم یه جنگ و انقلابی بوجود اومده که خیلی خیلی هیجان انگیزو گاهی کسل کننده ست 

دوس دارم این چالش رو از درجا زدن بهتره 

منتظر اتفاقای خوب دم عید هستم 

یعنی میخوام اتفاقای خوبی رو برای خودم بسازم

بای بای

جمعه, ۷ آبان ۱۴۰۰، ۰۸:۰۲ ب.ظ

یه روزی که خیلی دور هم نیست همه چیو میزارم و میرم راااااحت و تنها خلاص آزاد اما   مثل آدم!

اونموقع تو و خیلیاااا رااااحت نفس بکشید !

خوش اومدید

جمعه, ۱ فروردين ۱۳۹۳، ۱۰:۱۱ ب.ظ