mahsane

☽☆مهـــــــــــــــــــســـا☆☾

mahsane

☽☆مهـــــــــــــــــــســـا☆☾

mahsane

سلام
اینجا باید توضیح بدم ؟ چی رو ؟
اگه توضیح از خودم باشه که باید بگم از توصیف خودم قاصرم
باید بشینم فکر کنم متواضعانه و بسی خانومانه خودمو توصیف کنم تا منو بشناسین
علی الحساب بدونید خیلی شگفت انگیزناکم
از شوخی که بگذریم باید بگم یجوریم! دیگه تفسیرش با خودتون D:

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
نویسندگان

اتفاق جدید

يكشنبه, ۲۸ خرداد ۱۴۰۲، ۰۷:۴۴ ب.ظ

خیلی اتفاقا افتاده تو همین دوماه سر فرصت مناسب میام و میگم :)

+خبری از گودبای سینگلیم نیست:)

سال1402

سه شنبه, ۱ فروردين ۱۴۰۲، ۰۹:۰۰ ب.ظ

عیدتون مباااارک 

امیدوارم تک تک کسایی که این پست رو میخونن انقدر سال خوبی برای خودشون بسازن که اخر سال از عملکرد خودشون راضی باشن و خوب بودنش تکرار بشه براشون

سالی که گذشت ترکشای 1400 توش بود و گرفتارم کرد و حسااااااااااااابی نو دردسر افتادم پیرم کرد پیررررررررررر

فهمیدم  واسطه هیچ کاری برای کسی نشم خصوصا فامیل 

هیچ چیزیو راحت قبول نکنم

با تعریفای کسی هرچیزیو قبول نکنم

سلام گرررررگ واقعا بی طمع نیست

از هیچکس کمک نخوام هیچکس!

ادما زمین تا اسمون با ظاهرشون فرق میکنن

هرچی شفافتر باشی راحت کدر میشی

ادمای به ظاهر اروم باطن خشن تری دارن و خودشونو خیلی تحویل میگیرن

و امان از پووووووووووووول امااااااااااااان چه کارا که نمیکنه...

هر روزتون عید باشه

زندگی خوبی از نظر خودتون برای خودتون بسازید

:)

خالی

پنجشنبه, ۱۱ اسفند ۱۴۰۱، ۰۴:۵۵ ب.ظ

مثل مادریم که همه بچه هاشو یه شبه از دست داده و نمیدونه چی بسرشون اومده 

همونقدر نا امید همونقدر افسرده و همونقدر دااااااااااااااااااغون 

کاش این کار جور نمیشد هرچند احتیاج داشتم 

بدیش هزاربار بدتر از خوبیشه....

به معنای واقعی مستاصلم خیلییییییییییییییی

مصاحبه

پنجشنبه, ۲۴ آذر ۱۴۰۱، ۰۱:۱۸ ب.ظ

تقریبا یکماه پیش رفتم مصاحبه برای کاری 

کارش از هر لحاظ خوب بود اما قبول نشدم اونم به یه دلیل کاملا مسخره (رشته م همونی بود که میخواستن اما گرایشم نه!) به همین راحتی رد شدم

همه سوالا رو مو به مو و دقیق جواب دادم اما....

خیلی امید داشتم که این کارم جور بشه 

زندگیم خیلی بهتر میشد از هر لحاظ اما نشد

 انقدر حالم بده و خستم که حد نداره 

به هر دری میزنم نمیشه

عمرم امیدم ارزوهای خاک شدم...

خاکستر شدم:((((

یه دقه از اون بالا بیا پایین این مسخره بازیا رو تمومش کن من دیگه نمیکشم....:((((

کار و زندگی

پنجشنبه, ۲۴ شهریور ۱۴۰۱، ۰۵:۰۱ ب.ظ

پس از مدتها اومدم اینورا:))

چه حس خوبی داره انگار برگشتم خونه خودم

تو این مدت درگیر یه کار کوفتی بودم که حالم ازش بهم میخورد

قرار بود 2 ماهه تموم شه 2 ماه شد 5 ماه با همون دستمزد !!!

و فعلا در کش و قوسم که دستمزدمو کامل بگیرم

تو اینجا مقصر اول خودمم که این کارو قبول کردم 

اون مثلا مهندسم یکم وجدان نداره بی ........بوووووووووووووووق

حیف اون همه خستگی و استرس حییییف

راستی دوستان بلاگی بیایید یه خبری از خودتون بدین

رزمینای گلم

کلوچه ملوچه

پت و مت 

و سایر دوستان کوجاااااااااایید:)

یادم نبود

پنجشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۵:۵۹ ب.ظ

سلام و عرض ادب

خدمت همه دوستان حاضر و غایب

عارضم خدمتتون که من اصلا حواسم نبود از بهمن ماه رفتم و پشت سرم نگاه نکردم

این بود که الان فهمیدم بعلههههههههههه 

خوب خوب خوب بعد اون مریضی کوفتی و اتفاقات متفرقه

باس خدمتتون بگم که بد به خنسی ؟ خنصی؟ یه دقه صبر کنید سرچ کنم

اقا خنسی یعنی بی پولی:)))) اوج بدبختی یعنی این؟؟!!! مسایل من یه بخشیش پولی بود ولی بقیه ش مربوط به پول نبود 

امیدوارم سال 1401 یه سال پر پول حلااال و پر از خیر و برکت و سلامتی باشه براتون

و البته مشکلات همه حل بشه و روی خوش زندگی برگرده بروی هممون و ماهم از ته انبار زندگی بریم تو پنت هوس و زندگی به کاممون بشه:)

بعد هر سختی آسونیه امیدوارم بعد این سختیای دهن صاف کن خوشیای دهن پر کن زیادی در انتظار هممون باشه و رستگار شویم:))

صفاااااااا برو بیا یه ماچ و موچی بده بهم ببینم

راستی ماه رمضون و عیدتونم مبارک با این ماه نازنازی:))) 

طلسم

چهارشنبه, ۲۷ بهمن ۱۴۰۰، ۰۷:۱۳ ب.ظ

لعنت به اون حسی که نمیزاره و باعث میشه همش درجا بزنی

لعنت به اون نه ها و نشدن ها

لعنتبه تکرار اشتباه

لعنت به این فکرای بی سر وته

انگار یه طلسمیه که فقط باید درجا بزنی

حماقت 

سربار 

اضافی....

کرونا-او میکرون

پنجشنبه, ۲۱ بهمن ۱۴۰۰، ۰۵:۲۱ ب.ظ

و شتری که بد موقع در خونه من خوابید

یک هفته ست دهن منومورد عنایت قرار داده 

لهم کرده خیر ندیده

1 ساعت خوبم 2 ساعت افتضااااااااااااح

کی میخوام روبراه بشم اله اعلم

 مواظب خودتون باشید

خیلی مریضی مزخرفیه

رضا

شنبه, ۹ بهمن ۱۴۰۰، ۰۱:۲۸ ب.ظ

خیلی سال پیش که بچه بودم 

یه همسایه داشتیم یه پسر داشت که ازنظر ذهنی و جسمی مشکل داشت اما مظلوم و مهربون بود (البته شیطنتای مخصوص بخودشو داشت)و همیشه تو پیرهنش خوراکی داشت مثل بادوم و کشمش  اکثر بچه ها اذیتش میکردن یا میزدنش و خوراکیاشو میگرفتن اونم چون نمیتونست از خودش دفاع کنه گریه میکرد و میرفت خونشون

اگه من پیشش بودم حتما ازش دفاع میکردم البته کتکم میخوردم از بقیه بچه ها :دی

یا میرفتم خونشون با خواهر و خودش مثلا خاله بازی میکردیم

اخرین تصویری که ازش یادمه رضا یه پیرهن سبز کاموایی یقه اسکی و شلوار طوسی و دمپایی پلاستیکی ابی تنش بود و یه مشت بادوم تو پیرهنش که تکیه داده به دیوار و با ترس نگاه میکنه و البته مظلوم

هیچوقت دلم نیومد رضا رو اذیت کنم 

تا جایی که تونستم هواشو داشتم

چقدرم تو عالم بچگی دعا میکردم رضا خوب شه اما عمر رضا خیلی طولانی نبود و خیلی زود آسمونی شد ....

حالا چرا یاد رضا افتادم چون دیروز از محله قدیمیمون رد میشدم و امروز بادوم بدست بیاد رضا بادوم میخورم 

یادش بخیر و روحش شاد 

کاش خونواده ها به بچه هاشون یاد بدن یه بچه متفاوت رو اذیت نکنه انسان باشه...اونم انسانه و احساس داره ...

فردا سالگرد پرنسس تو این دوسال چقدر دلم براش تنگ شده چقد کل کل میکردیم اما اخرش خوب بود 

کاش بود و روزای خوش زندگی رو میدید و سختیای زندگیشو میشست و میبرد ...

دلتنگم...

روح همه اونایی که دیگه بینمون نیستن شاد

اخ من شب یلدای کیم؟

يكشنبه, ۲۸ آذر ۱۴۰۰، ۰۶:۳۸ ب.ظ

:))

انقد که اخ تو شب یلدای منی رو تو این روزا دیدیم هممون که دیگه نگم

ولی خطاب به اون در بدر باید بگم :دی زلیل مرده دم یلدایی بیا دوتایی سوار بر قاطر آرزوها بشیم و بریم لبو با باقالی بخوریم و  شبش هندونه و تخمه و کدو بخوریم و اخرشم بترکیم :دی والا بدبخت انقد تهنا موندی کپک زده گوشه دلت تا کی میخوای سینگلی سرکنی هان ؟ بیا با من کلی خوش میگذرونیم مثل خل و چلا  خیابونا رو گز کنیم تو سرما مثل چی هار هار هار بخندیم و به ریش دنیا بخندیم زیر بارون و صدای چیلیک چیلیک بارونو بشنویم و برای حیوونای بی پناه غذا بذاریم به ادمایی که کمک لازم دارن کمکشون کنیم و حال بقیه و خودمون رو خوب کنیم بعد بتمرگیم سرجامون مثل دوتا گونجیشک جیک جیک کنیم :))

آماااااااا اگه نیای خودت سینگل بگور خواهی شد ازما گفتن بود :دی

+همینطوری نوشت!

+سینگلی خوب است:)